اگر کســـی تو را بــا تـــمام مهـــربانی هایت دوســت نداشت دلــگیر مــباش.

تو با تمــام مهربانی هایتــ زیباتریــن معصــوم دنیایــی .

مــن خــــدایی را می شناســم که ابر رحمــتــش به زمین و زمان باریده.

اما یکــی ســپاسش می گوید و هــزاران نفر کـــفـــر.

چرا می پنـــداری بهتر از خــدا تو را قـــدردانی می کننــد؟


پس نـــرنج از ناســپاسی شان و برای شــادیشان بــکــوش.


با مهربانی، روحــت آرام می گیرد .تو با مهـــرت بــال و پر می گیــری .

خوبـی دلیل جــاودانی تــو خواهـــد بـــود .

ای انــــــــــــسان، قــــــَدر خــــــودرا بــــــدان! به حدی گرانی که فقط خدا توان خریدت را دارد؛ پس خود را به قیمت حسرتی تلخ به تاراج مده..

بوی شوم امتحان آید همی
یاد صفر مهربان آید همی
ماز تعلیم و تعلم خسته ایم
دل به امید تقلب بسته ایم
ما برای کسب مدرک آمدیم
نی برای درک مطلب آمدیم


فرا رسیدن ایام امتحانات رو به همه تون تسلیت عرض میکنم

نسل سوخته

ما نسل سوخته های خیابانی هستیم

نسل خوابیدن با اس ام اس, نسل درد و دل با غریبه های مجازی

نسل غیرت رو خواهر و روشنفکری رو دختر همسایه, نسل پول های ماهانه وی پی ان

نسل عکسهای برهنه بازیگران, نسل جمله های کوروش و شریعتی

نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش

یادمان باشد هنگامیکه دوباره به جهنم رفتیم بگوییم یادش بخیر دنیای ما هم همینجوری بود.

خودت باش

سعی نکن متفاوت باشی !!!


فقط خوب باش !

این روزها "خوب بودن"

به اندازه کافی "متفاوت" است


این روزها همه ادعا دارن طعم خیانت را چشیده اند


همه ادعا دارن بدی را به چشم دیده اند


همه ادعا دارن تنهایی را کشیده اند


پس کیست که دنیا رو به گند کشیده است ؟!

حوا

 

دختران بی تقصیرند!!!

این روزها ادم نمی بینند..

تا برایش حوا شوند..

من بعد از تو متولد شدم...

من زن ام


همان حوايي که تو را از بهشت برين

آواره ي اين کوير اضطراب کرد...

من همان کينه ي کهنه ي هزاران ساله ام...

...

گرچه هنوز هم خام فريب هاي زنانه ام مي شوي

وقتي يک جوري به شال قرمزم زل مي زني ...

مي داني قرمز رنگ قشنگيست؟؟

وقتي به خودت اجازه دادي

و

پاکي ام را فداي هوس هايت کردي

باز هم سکوت مي کنم

نمي دانم چه مرگم مي شود که فرياد نمي زنم

تو خيلي وقتها خيلي چيزها را نمي بيني...

شرم چشمانم....

و سرخي گونه هايم را وقتي کلمات

پاستوريزه نشده ات را روانه ي من مي کني مي بيني؟

تو از چشمانم فقط مقدار زيبايي اش را مي بيني ...

غمش را ...

حرفش را...

ناديده مي گيري

تو هميشه پاک تر از من بودي

و من مي شوم بلاي آخر الزمان...

من عصيان مي کنم

فقط ياد گرفتي مرا سرزنش کني که چرا فاطمه (س) نيستم ؟

به من بگو تو چقدر علي (ع) شدي؟؟!!

من در عصيان فروغ غرق مي شوم

و تو بي شرمانه مي گذري

من دلم را باتو لاي همان گل هاي سرخي

که نمي دانم براي چند نفر بردي جا مي گذارم ...

من دلم را توي چشمانت جا مي گذارم

وتو راحت مي روي ...

روحم زن مي شود و تو مرا جا مي گذاري...

من مي آفرينم ...

من با درد مي آفرينم و با يک لبخند کودکم عاشق مي شوم ...

من زن مي شوم...

من مادر مي شوم ...

من زيبا مي شوم ...

من احساس مي کنم ...

شعر مي گويم ...

اشک مي ريزم...

من فال هاي حافظ را اگر اسم تو نباشد باور نمي کنم...

من اگر عاشق شوم ، نمي توانم ...

تو اگر عاشق نشوي هم مي تواني...

من اگر بي وفا شوم خائنم و تو ...مردي فقط ...

مرد ...

اين کلمه ي سه حرفي

عجيب برايم سخت مي شود گاهي اوقات...

اگر نخواهمت ...باز هم سايه ات را براي مصلحت مي خواهم ...

مصلحتي که مردان قانون نويس تعيين مي کرده اند...

من، دختر حوا...

ياد گرفته ام عرياني دلم را لااقل،

بگذارم براي کسي که با دستانش مي بخشد ،

و با چشمانش مي گويد...

من دختر همان حوايم...

هنوز هم سيب مي چينم...

و تو هنوز آدم نشدي...